یادم میره

0 نظر
امروز یه گربه تو اومده بود تو حیاطمون و قصد رفتن هم نداشت. یاد زمان بچگیم افتادم. خونه مادربزرگم اینا کلی گربه داشت. یادم می آد خیلی تلاش می کردم باهاشون حرف بزنم. و میزدم. جواب هم می دادن. تا آخرش هم ندونستم که اونا چی می گفتن ولی شنونده های خوبی بودند. شاید می گفتن که عیب نداره، بزرگ میشی یادت میره!

چرا همجنسباز؟

0 نظر
هروقت یکی از مردم - و یا حتی بدتر یکی از سران مملکت - در مورد دگرباش ها حرف می زنند، از کلمه «همجنسباز» استفاده می کنند. خوب شکی در این نیست که بعضی از اون ها از شدت هوموفوبیا قصد توهین به دگرباش ها رو دارند. اما تعدادی هم کلا اسم دگرباشی رو همجنسبازی می دونند. اما جرا؟ چرا به این اسم صدامون می کنند؟
می دونیم که زمانی شخصی به اسمی که از یک کلمه + پسوند «باز» تشکیل شده، خوانده بشه، یعنی اون شخص کار و تفریحش، کلمه قبل از پسوند «باز» هست. اگر کلمه قبل از پسوند «باز» اسمی مانند دختر، زن و .. باشه، این عبارت نشون دهنده شهوت بیش از حد شخص به اون جنسه.
اما چرا به ما همجنسباز می گن و به خودشون دگرجنسباز نمی گن؟ من فکر می کنم دلیلش خود ماییم. شما چند تا همجنسگرا رو دور و بر خودتون می شناسین که یکی از مهم ترین دغدغه های ذهنیش سکس نباشه؟ چند تا همجنسگرا رو می شناسید که تا قبل از سن قانونی سکس نکرده باشند؟
من می دونم که به خودی خود همنجنسگرایی در ایران زیر سوال هست و دیگه نباید خودمون بیشتر زیر سوالش ببریم. اما کمی واقع بین باشیم. علت ترس جامعه هایی مثل ایران از همجنسگرایی - بعد از تعصب های دینی - چهره بدی هست که از یک همجنسگرا در ذهن خود دارند. شاید تبلیغات این چهره ذشت رو برای اون ها ترسیم کرده باشه ولی کسانی که اون چهره رو در ذهن مردم تشدید می کنند، خود ما هستیم.
من خانواده های بدون تعصب دینی زیادی رو دیدم که از همجنسگرایی فرزندشون رو قبول نمی کنند و سعی در سرکوب این حس در فرزندشون هستند؛ چون همجنسگرایی رو مساوی با بی بند و باری جنسی می دونند.
به هر حال این چیزی هست که الان در جامعه وجود داره و از بین بردن این فرهنگ اولین کاریه که برای زندگی آزاد همجنسگرا ها در ایران باید انجام بشه و مطمئن باشید کسی به غیر از من و شما این کار رو برای ما انجام نخواهد داد.

من یک مجرمم

0 نظر
من یک همجنسگرام. ایران زندگی می کنم. توی قانون اساسی ایران همجنسگرایی جرم شناخته شده. من یک مجرم. اما مجرمی که به جرمش افتخار می کنه!

شروعی دیگر

0 نظر
چند وقتی هست که همه حرفام تو دلم دارن زنگ می زنن. هروقت می خواستم توی سایت شخصی خودم از حرف های دلم بنویسم، خودم رو سانسور می کردم. هیچ چیز بدتر از این نیست که آدم خودش رو سانسور کنه. برای همین تصمیم گرفتم این وبلاگ رو راه بندازم تا بدون فکر کردن به این که مردم چی می گن بتونم از خواسته هام بنویسم. امیدوارم بتونم.